هیولای واقعی
همین که چراغها را خاموش کردم واتاق تاریک شد دختر 4 ساله ام بلند داد زد :هیولاااااااااااااااا
گفتم:وااااا مامان….. این چه حرفیه نصف شبی. اونم شما که زودی ترسو میشین.
دخترم پرسید: هیولا وجود نداره؟؟؟؟؟؟
گفتم: نه عزیزم قبلا که بهت گفتم .
یک دفعه جرقه ای به ذهنم خورد و ادامه دادم: البته هیولا هستا ولی ما نمیبینیمش.
با تعجب پرسید : ما نمیبینیمش؟ گفتم : آره عزیزم. میخوای بدونی کجاست؟؟گفت: کجاست؟ گفتم : توی دل همه ی ما آدمها یک هیولا هست و یک فرشته. که میتونی فقط صداشونو بشنوی.
وقتی دلت خواست کاری را انجام بدی حواستو جمع کن ببین صدای کدومشونه.
اگه داره بهت میگه کارهای بد بکنی مثلا میگه:داداش کوچولوتو بزنی یا حرف مامان بابا رو گوش نکنی یا هرکار بد دیگه بدون اون هیولاهه است . به حرفش گوش ندیا. اگه به حرفش گوش کنی و کاری را که می خواد انجام بدی هر روز بزرگ و قویتر میشه.
از اون طرف فرشتت که به حرفش گوش ندادی کوچولوتر و ضعیفتر میشه و نمیتونی صداشو بشنوی.
فرشتت همونه که تشویقت میکنه کارهای خوب انجام بدی.و کار بد نکنی.
مثلا وقتی به مامان کمک میکنی یا داداشو بجای اینکه بزنی نازی بوسش می کنی …….
هرکار خوبی که بکنی فرشتت قوی میشه و صداشو بیشتر وبهتر میشنوی.
خودتم کم کم میشی یک فرشته کوچولو که خدا خیلی خیلی دوستش داره .
اگه هیولا بشی هیچ کس دوست نداره باهات دوست بشه.
حالا بگو ببینم دختر نازنینم دوست داره فرشته باشه یا هیولا؟؟ اونم سریع گفت : دوست دارم فرشته باشم.
فردا وقتی دختر نازمو هیولا گول میزد که داداش کوچولوشو طبق عادت همیشه اش تپ تپ بزنه و بره با مهربونی و البته با چاشنی از ترس و نگرانی در چهره ام میگفتم :وای حواست نبود ریحانه . حرف هیولا رو گوش دادی . گوش کن ببین فرشته ات چی میگه؟؟؟؟ . و خودمم کمکش کردم که صدای فرشتشو بشنوه.گفتم:فرشته ات داره میگه برو داداشت رو نازی بوسش کن ؟؟ گفت:بله.
با لبخند گفتم : خب بدو برو بوسش کن و به حرف فرشتت گوش کن تا قویتر و بزرگتر بشه. حواستو جمع کن به حرف هیولات گوش نکنی عزیزم.
اولش یکم براش سخت بود ولی با حرفامو و مهربونیام یواش یواش رفت سراغ مهدی یار. نازی بوسش کرد و معذرت خواست.
از قضا کار هیچ وقت نکرده نیم ساعت بعد با اسباب بازیش زد به سر کچل کرده ی داداشش. یکم زخم شد و خون گرفت. ولی ریحانه بی خیال سرگرم بازی شد.
بهش گفتم: وای ریحانه بیا ببین داداشت چی شد. چرا نشستی بیا نگاه کن.
ریحانه هنوز نشسته بود وتکون از جاش نمی خورد. ومشغول بازی بود .من دوباره نهیبش زدم: ریحانم بیا ببین چی شد داداشت .
بانگاه معصومانش منو نگاه کرد و بازم نشسته بود .با مهربونی بهش گفتم :مامان قرار شد به حرف هیولات گوش ندی.فرشتت الان چی داره بهت میگه؟؟ میگه برو ببین چیکار کردی؟؟ گفت:آره
گفتم:خب بدوبیا به حرف فرشتت گوش کن زودباش.زودی پاشد اومد تو بغلم پشت سر مهدیار نشست و خراشیدگی سر داداششو نگاه کرد و زد زیر گریه: مهدی یاااااار داداشیییییییی ببخشیییید و مهدی یار هم خودشو مظلوم گرفته بود تا دل آبجی بیشتر براش بسوزه.
منم با دخترم گریم گرفت. گفتم: ببین مامان هیولا چقدر بده………. ببین به حرفش گوش کردی داداشت چی شد ………..
با این اتفاق کوچیک دخترم و پسرم بهتر هیولا رو شناختند. در حقیقت خودشونو بهتر شناختند. (من عرف نفس فقد عرف ربه)
حالا من گهگداری با مهربونی بهشون تذکر میدم که حواسشون باشه به حرف هیولا گوش نکنند.وتشویق و راهنماییشون میکنم کار درستی که خدا راضیه انجام بدهند. و فرشته باشند نه هیولا.
حالا ریحانه خانوم مواظبه و تلاش میکنه همیشه کارهای خوب بکنه و فرشته بمونه.خدای مهربون خیلی بیشتر و بیشتر دوسش داشته باشه. و اگر هم باعث ناراحتی و زحمت کسی بشه پشیمان میشه و گریه میکنه که من دوست نداشتم به حرف هیولا گوش کنم. من میخواستم فرشته باشم.
(اینم بهشون بگین که خدا بچه ها رو خیلی دوست داره . نکته ی دیگه اینکه نذارین احساس گناه کنه یعنی وقتی بدی میکنه و پشیمان میشه بهش بگین حواسشو جمع کنه فرصت داره خوب باشه و مواظب باشه کار بدشو تکرار نکنه.)به قول حاج اقا حقانی فضل احساس گناه دائمی و زیاد فرد را به تهجر میکشانه و کم کم از دایره ی دینداران خارج میکنه. پس تعادل و میانه روی داشته باشید.)ادامه ی نکات در زیر نویس خالی از لطف نیست لطفا حتما مطالعه بفرمایید.
<<<<<< دلتون نورانی >>>>>>>>
ــ ــ ـــ ـــ ــــ ـــــ ــــــ ـــــــ ـــــــ ــــــــ ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــــ
حالا فایده اش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هممون میدونیم که مبارزه با هوای نفس بزرگترین و سخت ترین جهاده. و قهرمان واقعی اونیه که بتونه از پس هوای نفسش بر بیاد.
شما با حرفای ساده و قابل فهم میتوانید بچه ها را از الان برای جهاد اکبر یعنی مبارزه با نفس اماره آماده کنید که با تمرین های آسون شروع کنه و در حد توان و میل خودش سعی کنه کار بد نکنه و خوب بودن را تمرین کنه. مهارت کنترل خشم وتقوا … و در حقیقت تمرین خودکنترلی و خودسازی و مراقبه و تهذیب نفس بچه گانه است.
از الان جلب توجه و رضایت خداوند هدفش میشه.
<<<<<یک نکته ی خیلی خیلی مهم که ما پدر و مادرها نباید فراموش کنیم >>>>>>>
از تکرار زیاد و خسته کننده و سرزنش که باعث دلزدگی بچه میشه جدا خودداری کنیم.با صبر و حوصله و مهربانی و زبان شیرین ونرم تشویقشون کنید فرشته باشند. هیچ وقت به زور متوسل نشوید.
پس حواسمون باشه بهشون سخت نگیریم .
آفرین به شما پدر و مادرها که برای امام زمان (ع) سربازهای خوب و مومن و باتقوا تربیت میکنید.
آن شاءالله بچه هامون از امتحانات سخت دوران آخرالزمان سربلند و پیروز بیرون بیان و در آینده ی نه چندان دور بتوانند راحت تر خواهش های نفسانیشونو کنترل کنند.و به معنای واقعی کلمه «بنده ی خدا» بشوند نه « بنده ی هوا و هوس ».
سلام وخدا قوت
انشاالله در تمام مراحل زندگی موفق باشید
این ایام پر از حزن واندوه خدمت شما تسلیت عرض میکنم
التماس دعا